سال 98سر سفره ارزو کردم زندگیم پر از هیجان باشه، امسال هیجان انگیزترین سال زندگیم بود گریه کردم خندیدم هرکاری دلم خواست انجام دادم چون خیال میکردم من18ساله الان دلش میخواد فلان کارو انجام بده، تصمیمای خوبی گرفتم تصمیمات افتضاحی گرفتم کارای بدی کردم کارای قشنگی کردم. خوشحال شدم اشک ریختم و 98با تموم بدبودنش واسه من هم عمیقا بدبود هم عمیقا قشنگ. اونقد قشنگ که بعدا حسرت نمیخورم چرا فلان کارو توی18سالگیم انجام ندادم. سال نو شد منم چند روز دیگه میشم19ساله و توی همه چیز زندگیم محتاط تر دارم میشم به طرز عجیبی دلم نمیخواد دل کسیو بشکنم کسی ازم ناراحت باشه سر سفره هفت سین به خدا گله کردم باهاش حرف زدم بعد مدتها و ماه ها قران خوندم به خدام گفتم چقد اذیت شدم بهش گفتم کاش دل هیچکس نشکنم و هیچکس دل منو نشکنه.98تموم شد با تموم شدنش حس بهتری دارم الان تقریبا(:من بلدنیستم ادمارو ببخشم من ادم کینه ایم ولی میخوام ی تغییر خیلی عمیق تو زندگیم کنم و ادم دیگه ای بشمفکرکنم این شنبه بهترین شنبه واسه هممون باشه واسه شروع.
-عیدتون مبارک باشه من سر سفره دعاکردم امسال پر از شادی و سلامتی باشم واسم. واسه شماهاهم همینو ارزو میکنم دوستان.
+
درباره این سایت